تمام درگیریها و اتفاقات این جهان را میتوان ذیل نبرد حق و باطل تعریف و سنجش کرد. تقریبا میتوان گفت اکثر وقایع یا به دنبال اقامه حقی هستند یا ترویج باطلی. در این نبرد تاریخی ذات الهی با طرحها و برنامههایی هدایت بشر را رقم میزند و ابلیس با ترفندها و حیلهها خود سعی در به گمراهی کشیاندن انسان دارد. و هر جریان حق و باطل برای نیل به اهداف خود از ابزارهایی کمک میجوید. حال در این شرایطباید به تحلیل سینما بپردازیم؛ سینما به ذات یک ابزار است و به تنهایی نه میتوان آن را نفی کرد نه تایید. اما به محتوا آن باید توجه ویژه داشت. با توجه به تاثیر گذاری عمیق سینما بر جامعه آن را میتوان یکی از قویترین ابزارهای صدههای اخیر دانست خصوصا که در چند سال اخیر بسیار فراگیر شده است. از همین رو با کمی دقت میتوان یافت که این ابزار محل توجه افکار و جریانات شیطانی قرار گرفته است. آنچه باید دانست اینست که قصد جریانهای شیطانی از نفوذ بر حوزه سینما چیست؟ معمولترین پاسخ اینست که این جریانات سعی دارند با تاثیر در ناخودآگاه جامعه، ارزشی الهی را محو سازند و ضد ارزشهای خود را جای آن بنشانند. با نیم نگاهی به آثار سینمایی از غزب تا شرق جهان خواهیم یافت که عموم این آثار مروج دو ضد ارزش شیطانی-سکس و خشونت- هستند و البته که در کنار این دو ضد ارزش صدها ضد ارزش ریز و درشت دیگر را بسط میدهند. در سینمای ایران قبل از انقلاب نیز شاهد بسط ضد ارزشهایی بودهایم که با انقلاب اسلامی برچیده شد. اما در سینما پس از انقلاب تقریباً از نیمه دوم دهه هفتاد تولید این آثار ضد الهی شدت یافت و تا به امروز چه از نظر کمی و چه از حیث محتوایی به رشد خود ادامه دادهاند. در ابتدا این روند سعی در عادی سازی بد حجابی و بی حجابی و روابط اجتماعی آزاد زن و مرد داشت، که متاسفانه تاثیر خود را بجای گذاشت!، و تا به امروز دیگر در پی عادی سازی سکس و خیانت و تجاوز و ... هستند. یعنی پیاده سازی پروژه جهانی جریانهای شیطانی که همان حیا زدایی است. و در کنار این روند همواره سعی در به چالش کشیدن، تمسخر و توهین به سایر ارزشهای اسلامی بودهاند؛ مفاهیم ارزشمندی همچون شهادت، جهاد، خانواده، صداقت، غیرت و .....
حال با این مقدمه نسبتاً طولانی میتوان به نقد فیلم « من مادر هستم» پرداخت.
در ابتدا باید متذکر شوم که همرنگ سینمای ایران با شرمساری تمام و بی غیرتی هر چه تمامتر از ذکر موارد متعدد بد حجابی، آرایشهای مبتذل و عدم رعایت حریم محرم ونا محرم در این اثر چشم میپوشم و به ذکر مصائب بزرگتر میپردازم.
این اثر را از حیث محتوا و ترویج افکار به دو بخش میتوان تقسیم نمود. از نظر اختصاص زمان بخش اول بسیطتر بوده ولی از منظر تاثیر گذاری هر دو بخش را باید شانه به شانه هم دانست. بخش اول تقریباً از ابتدا داستان تا زمان صدور حکم قصاص برای شخصیت آوا است. که خود نیز به دو قسمت قابل افراز است. قسم اول تا زمان قتل شخصیت سعید است و قسم دوم از زمان وقوع قتل تا صدور حکم. که در این قسم اول بنیاد داستان شکل میگیرد؛ یعنی عدم پایبندی به خانواده، روابط آزاد با جنس مخالف، شرب خمر که با دیالوگهای مغازله آمیز، نگاههای معنی دار و ارتباط به ظاهر شیرین با جنس مخالف همراه میشود. در قسم دوم اعتراف به روابط نامشروع با جنس مخالف و ارتباط ضربدری زوجهای دو خانواده را شاهد هستیم. به طور خلاصه مجموع بخش اول میتوان همان پروژه حیا زدایی از جامعه دانست که با عادی نشان دادن این روابط و افعال و پسندیده نشان دادن حرام و تکرار این موضوع، سعی در ریختن قبح موضوع دارد.
البته ذکر روابط با جنس مخالف به ذات عمل خلاف اسلامی نیست و داستان یوسف پیامبر در مصحف شریف هم شاهد این مدعا است؛ لکن نحوه به تصویر کشیدن این روابط نقطه افتراق است و در این فیلم به بدترین نحو به تصویر کشیده میشود؛ نه تنها در هیچ کجا از داستان این روابط را مذموم نمیشمرد، بلکهسعی دارد چشم و گوش و ذهن مخاطب را به این گونه اعمال حرام عادت دهد.
دربخش دوم که با محوریت حکم قصاص شکل میگیرد، شاید در ظاهر داستان و دیالوگها مطلب علیه حکم قصاص نیابیم ولیکن با توجه به سن کم محکوم، نقش آفرینیهای تاثیر گذار، رقم زدن تراژدی و مظلوم نشان دادن محکوم در هنگامهای که مخاطب کاملاً با محکوم همزاد پنداری میکند، او را به پای چوبه دار قصاص بردن و اعدام کردن؛ در کنار نشان دادن عذاب وجدان شاکی پرونده از اجرای حکم کاملاً مخاطب را در مقابل قصاص قرار میدهد. در حقیقت در پایان داستان مخاطب در مقابل روابط نامشروع، باده گساری، بی بند و باری و ...موضع نمیگیرد و تنها از اجرای حکم قصاص در مورد شخصیت آوا ناراحت است.
بعنوان نتیجه: قصاص محکوم، اخلاق و شرع مذبوح، قشر بیبند و بار مظلوم.
جدای از اساس داستان، انگاره های ناصحیح فراوانی پیرامون خداوند، شرع، قضا و جامعه به مخاطب عرضه میشود که توضیح آن مجالی مجزا میطلبد.
در مخلص کلام میتوان گفت این اثر نه تنها حقی از حقوق الهی را احیا نمیکند، و نه تنها به تخریب برخی دیگر از حقوق الهی بسنده نمیکند؛ بلکه ضد ارزشهای شیطانی همچون بیحیایی را ترویج و تبلیغ میکند.
و خوشا به حال مسئولان ارشاد و خوشتر به حال مسئولان سیما ملی که سازندگان این اثر از مدیران و گردانندگان برنامههای آن بوده و هستند.
دستوری از جانب رهبری به احمدی نژاد داده شد که مشائی را از معاون اولی بردارد؛ دستور دیگری هم به مجلس داده شد که طرح سؤال از رئیس جمهور را متوقف کند. عده ای از دستور اول به این نتیجه رسیدند که احمدی نژاد منحرف شده است و همان ها از دستور دوم برای اثبات ولایت مداری مجلس استفاده کردند.
عده ای “دستور مخفیانه اول” را حکم حکومتی نامیدند و “دستور آشکار” دوم را در حد توصیه. آنها اطاعت احمدی نژاد از دستور رهبری را نادیده گرفته و تنها از خود دستور برای اثبات انحراف رئیس جمهور بهره بردند ولی اطاعت مجلس از دستور رهبری را نشانه فداکاری و ولایت مداری مجلس دانستند.
. . . . . .